ناستلیا : خب من و توکمن باید بریم خدا نگهدار
*2 دقیقه بعد*
لایلا : ما چی کار کنیم حالا مغر متفکر گروه
سسز از تو کیف در میاد
سسز : فقط یه کار میشه کرد ، شما کلمات رو اشتباه گفتید اره ؟
گاب : اره
برچسبها: پارت, تایم, کوامی, داستان
ادامه مطلب
گابریل : 😳😳
لایلا : 😳😩😩
تیکی : این تنها راهه ، چاره ای نداریم
توکمن : باشه پس تیکی اسپات آن
لیدی باگ ( توکمن ) : تیکی حالا باید چیکار کنم ؟ صداتو نمی شنوم
اما قبل از اینکه حرفشو کامل کنه یه صدایی از پشت توجه شون رو جلب می کنه .
برچسبها: پارت, تایم, کوامی, داستان
ادامه مطلب
مرینت اروم جلو رفت تا از یکی راجع لباسش بپرسه اما تعجب کرد😲چون هیچ کدام از آدمایی رو که اونجا بودن نمی شناخت................
*لایلا*
لایلا : ما الان کجاییم ؟
گابی : نمدونم
سسز : وای نه شما جملات کلیدی رو اشتباه گفتید الان همه چی درهم برهم شده و بعضی آدم تو زمان خودشون نیستن...
بعد یه دختر 16 می ره نزدیکشون سسز هم سریع میره تو کیف گابریل
دختره : سلام امم من شما رو تا حالا اینجا ندیدم و چندیدن نفر دیگه امروز چه خبر شده ؟
برچسبها: پارت, تایم, کوامی, داستان
ادامه مطلب
سلام پارت جدید رو آوردم بخونید و لذت ببرید😘😘
گابریل : چرا چی شده ؟
لایلا : اگر زمان رو به عقب برنگردونی من نمی تونم کمکت کنم و ب همه می گم تو .... گابریل : باشه باشه ، اما من بلد نیستم زمان رو به عقب برگردنی و می ره تا تبلت استاد فو رو بیاره ( اگر متوجه نشدید باید فصل 3 قسمت اخر رو ببینید )
*30 ثانیه بعد *
لایلا : عه این چیه ؟
برچسبها: پارت, تایم, کوامی, داستان
ادامه مطلب
سلام مجدد من آمدم🤣🤣
خب کیم نرفت دکتر حافظه رفت پوشه ها رو بیاره ولی ما الان با کیم کاری نداریم .
*لایلا ( حرف زدن با خود )
لایلا به خودش : حالا وایسا عمو هاکماث یه جوری احساس منفی درس کنم تا 10 سال نیازت نشه ( بعید نمی دونم ) بعد اروم وارد مدرسه شد .
برچسبها: پارت, تایم, کوامی, داستان
ادامه مطلب
هاکماث : اه حالا چی کار کنم ؟
بعد یهو دوباره به خودش میگه ( چه هم صحبتی داره این ) این حس منفی چیه که من دارم حس می کنم ؟ عالیس هنوز ناراحته من باید یکاری بکنم ................
همینطور که داره با هم صحبتش حرف میزنه ناتالی میاد تو و میگه : شما با دو ت ا کوامی تبدیل شدید ؟ (اینو یادتون نبید ها ؟)
هاکماث : اره بعد یه ناتالی می پره وسط حرفش و قبل از اینکه
برچسبها: پارت, تایم, کوامی, داستان
ادامه مطلب
http://ladybug20.blogfa.com/post/229 لینک پارت اول
هاکماث اکوما رو می فرسته می ره .
*تو کلاس خانم بوستیه*
خانم بوستیه : کیمممم از عالیس معذرت خواهی کن
کیم : چرا باید اینکارو بکنم؟
میلن : کیمممم
همین طوری که کیم داره نمیکنم نمیکنم میکنه ( اگه نفهمیدید چی میگم اشکال نداره درک میکنم خخخخخ)
برچسبها: پارت, تایم, کوامی, داستان
ادامه مطلب
تایم کوامی پارت اول
* تو خونه ی گابریل اگراست *
گابریل : ناتالی پسرم کجاست ؟
ناتالی : تو کلاس مدرسه قربان
گابریل : * رفتن به سمت تابلوی امیلی اگراست ( مادر آدرین ) *
برچسبها: پارت, تایم, کوامی, داستان
ادامه مطلب
سلامممممم من نویسنده ی جدیدمممممم . امیدوارم اوقات خوشی رو باهم سپری کنیم . اولین رمانی که میزارم اسمش تایم کوامی هست . تایم منظورم زمانه و در کل معنی واژه (کوامی زمان ) هست
امیدوارم از این رمان خوشتون بیاد یه نکته ( من معمولا پارت ها رو در قسمت های حساس تموم می کنم🙄 )
البته من از خودم کوامی خلق نکردم و کوامی زمان کوامی لوکاست که در رمان من نقش پررنگی داره ( رمانمو رو به زودی می تونید توی وب ببینید ) دیگه بیشتر از این حرفی نمی زنم
بابای: 👋👋👋
برچسبها: میراکلس, نویسنده, رمان, لیدی باگ
.: Weblog Themes By Pichak :.

.png)
.png)