پس از سالها سلام
خب پارت بعد رو مینویسم
بلاگفا خواهش میکنم هم کاری کن
مروری بر گذشته
از زبان آدرینا
دیدم دستاش داره کم کم سفید میشه یه کم بیشتم دقت کردم دیدم که بله دست هاش داره یخ می زنه
دست های منم که داشتن یواش یواش کاملا ذوب میشدن و دنبال یع منبع یخ می گشت سریع دست هاش رو گرفتم
بهش گفتم تو چیزی که من حس می کنم رو حس می کنی
ادامه مطلب
امممممم
راستش رو بخواید نمیدونم چه جوری شروع کنم
(نجوا:شروع میکنی یا خودم بکنم
. من: غلط کردم الان شروع میکنم )
سلام (ن=نجوا همین!)
من = نجوای عزیز دوقیقه نزدیک دووماه هست هیچی ننوشتم.. ن= صاری ..خوب فقط بگو کی قراره از شک در بیای .. من= الان
خب آقایان خانم ها دوماه هس هیچ کاری انجام ندادم و نمی دونم الان چیکار کنم
واسه اینکه یکم خودمونی شم دوباره چندتا سم میزارم



سرچ باگ به انگلیسی در گوگل و نتایج...
توضیح نمی خواد فک کنم

فقط گزینه های بیشتر
...........

یا جد گربه

کپشنی موجد نی

گزینه های بیشتر....

نشسته ام به در نگاه میکنم دری که تمام ترجمه هایش اشتباه است...
ایزی ایزی تامام تامام
فقط سرچ سابرینا چه سمی ![]()
ببنید من چه خوبم حال کنید
فعلا این یک ماه شاکی نشید از دستم امتحان ها شرگع شده منم دارم جررررر می خورم
ولی بهتون قول میدم که داستان الهه زیبایی ☀️ 🌙 رو ادامه بدم
یع کمیک ناب عالی هم پیدا کردم اونم میذارم
💚🌱☘️🍃فقط منتظر بمونید که این دوران سخت تموم بشه💚🌱☘️🍃
خب من برگشتم اما دست پر آن چنان پر که کپ کنی
خیلی زجر تون نمی دم
قسمت جدید آوردم «دیگه واقعا جرمی گندش رو در آورد»
چرا؟؟
مرینت به آلیا گف کیع
من برم محو شم
تیکی و بقیه کوامی ها میایین
کوامی ها: بله!! ❤
بتماشایید
بای
با فاز موزیک همه برقصید
💃🏻💃🏻💃🏻💃🏻💃🏻💃🏻💃🏻
با همون آهنگی یکی از دوستا گذاشته
بتماشایید
و حتما لذت ببرید
نشد نداره حتما
آنچه گذشت...
ایوان : تو کاری نکردی😠
👩🏻🏫 ایوان سریع برو دفتر مدیر
ایوان به سمت دفتر مدیر حرکت کرد
اما زمانی که به دفتر مدیر رسید بدون در زدن وارد شد
آقای دماکلیز :پسر جوان تو باید ادب رو رعایت کنی برو بیرون و در بزن و بیا تو 🚪
نویسنده گرامی
ایوان از اتاق خارج شد
اما وقتی که خواست دوباره وارد اتاق شود یع اکوما وارد کاغذ توی دستش شد
آقای هاگماث
😈:به تو ظلم شده من به تو قدرتی میدم که بتونی از اونها انتقام بگیری تو هم فقط چیزی که من ازت می خوام رو بیار
ابرشرور=🧛🏻♂️:به هر چیزی که بخوای میرسی
اقای دماکلیز : حالا می تونی بیای تو 🚪 بیا تو
اما ایوانی که حالا تبدیل به سنگدل شده بود با یک ضربه دفتر مدیر رو به خاک تبدیل کرد
🧛🏻♂️:کییییم
و با بدنی سنگ شده به سمت کلاس حرکت کرد
همون زمان که شهر آشوب شده بود
در آن سوی کتابخانه شخصی که مشخص نبود کیه به مری جین و آدرینا چیزی می گفت (بچه ها منحرف نشید یع انسان نبوده)
مخفی شو مخفی شو مخفی شو
آدرینا و مری جین گیج و سردر گم بودند صدایی که گوش آنها می پیچید خیلی شدید بود به همین دلیل سر خود را می فشاردند(دیگه خعلی کتابی بید)
از زبان آدرینا
نمی دونم چه اتفاقی افتاد تو کتابخونه بودیم که یهو همه جا لرزید
از اون لحظه به بعد یه صدایی توی ذهنم فقط می گفت مخفی شو مخفی شو مخفی شو
دیگه داشتم کلافه میشدم تصمیم گرفتم که به حرفش گوش کنم
پس با حد اکثر سرعتی که داشتم سمت کمد ها رفتم اونجا قایم شدم
چند ثانیه ای صدا قطع شد
دستام حسابی داغ کرده بود وقتی وارد اتاق شدمم
حس کردم که دسته در کمی ذوب شد
اینجا چه خبر شده صدا قطع شده بود تا اینکه
از زبان مری جین
چرا زمانی که مدرسه به لرزه در اومد اون صدا دوباره توی ذهن من پیچید
صدا کاملا آشنا بود آها یادم اومد این همون صدایی بود که روز بعد از آتش سوزی بهم میگفت کارت عالی بود
این دفعه میگفت مخفی شو براچی باید مخفی می شدم
دیگه صداش خیلی روی اعصاب بود تصمیم گرفتم که به حرفش گوش کنم
پس رفتم سمت اتاق کمد ها وقتی در و باز کردم دسته در خیلی داغ بود اما تا من به اون دست زدم سریع سرد شد
آخه دست هام حسابی یخ کرده بود
وقتی وارد شدم صدا برای 5 ثانیه قطع شد
اما دوباره
از زبان آدرینا
صدا قطع شده بود تا اینکه حس کردم یع نفر وارد شد
منتظر بودم دوباره بگه مخفی شو اما این بار گفت "دوستت رو پیدا کن.. دوستت رو پیدا کن.." اما من تازه به این مدرسه اومدم دوستی ندارم
یع لحظه شک کردم شاید همین که الان وارد شد رو میگه
پس تصمیم گرفتم که با یع نقشه ای خودم رو بهش نشون بدم
واسه همین گفتم " بسه دیگه.. خسته شدم" یکم رفتم جلوتر دیدم یع دختریه با موها و چشمای آبی سلام کردم
از زبان مری جین
دوباره شروع شد البت با یع دیالوگ متفاوت «دوستت رو پیدا کن»
دیگه شوکه شدم این دوست های من رو از کجا میشناسه کی رو میگه...
که دیدم یع دختره داره باصدای بلند میگه بسه دیگه خسته شدم
حال و احوال منم کمتر از اون نبود
یکم که جلو تر اومد دیدم که یع دختریه با موهای طلایی و چشمای زمردین
یکم بیشتر دقت کردم دیدم آدرینا آگراست مدل برند آگراست هس سلام کرد
منم سلام کردم
دستام دیگه داشت واقعا منجمد میشد
از زبان آدرینا
دیدم دستاش داره کم کم سفید میشه یه کم بیشتم دقت کردم دیدم که بله دست هاش داره یخ می زنه
دست های منم که داشتن یواش یواش کاملا ذوب میشدن و دنبال یع منبع یخ می گشت سریع دست هاش رو گرفتم
بهش گفتم تو چیزی که من حس می کنم رو حس می کنی
دوست داشتی کیوتم 💯➰ 🦄
برای پارت بعد 4 تا کامنت
بچه ها این قسمت هم اومد
اول از همه بگم که این قسمت همون قسمت حقیقت هس یا همون روزهای بعد از نگهبان شدن لیدی باگ 🏖️ ♨️
حقیقت = روز های ابتدایی نگهبان شدن لیدی باگ از نظر مرینت
دروغ = روز های ابتدایی نگهبان شدن لیدی باگ از نظر آدرین
برای دیدن در آپارات بکلیک
🍭
بتماشایید
بازم از هاکی جون ممنونم که نمی زاره شیپ آدریگامی
و
لوکانتی انجام بشه 😎
به دلایلی می خوام از ادامه دادن الهه زیبایی انصراف بدم تو کامنت ها بگید که پاک کنم یا نه😪🤧🤕
پیداش کردم
بلاخره
اما زیر نویسش خیلی داغونه
خودم زیر نویس می زنم تا شب براتون میزارم صبور باشید
سلام بچه ها
من شانگهای رو گذاشتم ولی تیکه تیکه بود
حالا یع لینکی به دستم رسبده که با زیر نویس انگلیسی هست
فکر کنم برای دوستانی که می خان ترجمه کنن عالی هست
چون نوشتار انگلیسی راحت تر از فرانسوی ترجمه میشه
https://www.instagram.com/tv/CNP2j9Fjs4l/?igshid=1fewskgnflvuy



واسه کسایی که دوست دارن اتاق خودشون مثل مرینت کنن
بچه من دیدمش قسمت جدید رو الان براتون میزارم
فقط فکر کنم این قسمت قسمت اول باشه
خودتون ببینید
💃🏻 💃🏻 💃🏻 💃🏻 💃🏻 💃🏻 💃🏻 💃🏻 💃🏻 💃🏻
دوقیقه صبر کنید زنگ تفریح بگیرم
جرتون میدم از خبر
1 دقیقه تا اکران💃🏻💃🏻
بچه ها یع سوال مخصوص نویسنده ها
برای شما هم بخش نظرات نمیاد
آره یانه چون برای اصلا امروز نیامود
عنوان رو دیدید
خبر خوب رو نمی گم
میزارم آخر کار آبی باشه رو آتیش تون
خبر بد...... مدارس باز شدند 🤕
آخ خدا من که کلاس ششم خیلی درد داره خرداد 💩 آزمون ها شروع میشع
خب حالا خبر خوب که فکر کنم اگه بشنوی یعنی بخوندی میپری بالا
پس یکم زجرتون می دم برین ادامه
ادامه مطلب
خودتون ببینید
قر تو کمرم فراونه
نمی دونم کجا بریزم
💃🏻💃🏻💃🏻💃🏻💃🏻💃🏻
آخیش شانگهای دو روز دیگع یعنی 2 آوریل / 14 فروردین
اکران میشع (البته اگه جرمی نزنه زیرش)
به وقت ایران 10:30 دقیقه صبح

💃🏻💃🏻💃🏻💃🏻💃🏻💃🏻💃🏻💃🏻💃🏻💃🏻💃🏻💃🏻💃🏻💃🏻💃🏻💃🏻💃🏻💃🏻



یع نویسنده عزیزی تعوری گذاشته
🐝queen bee🐝دوست عزیزم خوشحال میشم اسم اصلی تون رو بدونم
و این که این عکس ها احتمالا برای تعوری ت به درد می خوره😘
خب یع مروری کنیم روی �تعوری معجزه گر گمشده اصلی�
گفتم که ملکه و پادشاه معجزه گر ها رو درس کردن منظورم این بود که جواهرات رو می سازن و کوامی ها رو آموزش می دن وبه میراکلس ها متصل کنن
ادامه مطلب
خواستم بهتون اطلاع بدم ک
ادامه تعوری «معجزه گر گمشده اصلی »😱
خبر های فصل چهار
شوکه کننده های فصل 4
سلوم سلوم
از موضوع مشخصه که تعوری چز خوری ه
ادامه مطلب با چیز های عجیب در انتظارته
ادامه مطلب
این نه این
ادامه مطلب
این عکس آلیا و رز و میلن و جولیکا س داخل لپتاپ که احتمالا بامرینت تماس تصویری گرفتن
و از چیزی تعجب کردن
تصویر کوامی ها هم هست
اگه بگیم از بودن اونها تعجب کردن دور از عقل ع
پس از چی تعجب کردن
فقط جرمی و توماس میدونن
منتظر این قسمت توی فصل 4 باشید
من خودمم شک م میره سمت اون قسمت که اینا همشون باهم شرور شدن «توی تیزر بود»
من هیچی نمی گم
برم محو شم
منبع : Marinette_Ladybug@
روبیکا
اول همه تشکر میکنم از جرمی جان که این یک ماه بسیار فعال شده
که کلا می خواد ما رو نابود کنه
یا زجر کشمون می کنه
یا ذوق کش
چه خبره
خبر خاصی نیست فقط دوباره یع تیکه دیگه از فصل چهار لو رفت
روی این بزن
اینم ویدیو



ایزی ایزی تامام تامام
خودتون بنگرید

این مال قبل بود اسکرین گرفتم یادم رفت الان رفتم حافظه رو تخلیه کنم دیدمش
تاریخ ساختش 1399/12/27
دقیقا روز 17 مارس 2021
من برگشتم پس از یک سال
سلام
سال پیش آخرین پست خودم رو گذاشتم 😁
دقیقا یک سال نبودم 😂😂
خب عیدتون مبارک
🌺
❤️
🧡
💛
💚
💙
💜
🖤
پارت جدید داستان رو گذاشتم
جونم در اومد
بابت تاخیر معذرت خواهی نمی کنم
چون بجاش 3 پارت رو توی یع پارت دادم
حداقل واسه دلخوشیم دست مبارک رو روی کامنت بزار و یک کامنت بنویس
ادامه مطلب
👇🏻👇🏻
ادامه مطلب
کپی به شدت ممنوع چون ترجمه کار خومع




کپی ممنوع
بدون کامنت هم نرو باتشکر
سلام
بچه ها این یک عدد تعوری هست که حاصل سالها فکر کردن من قبل از خواب بدست اومده
موضوع اینه که چرا لایلا وجود داره و چرا اصلا با گابریل همکاری می کنه
برچسبها: تعوری, لایلا, گابریل, هاکماث
ادامه مطلب
آنچه گذشت...
+درسته ویز بهتره که معجزه گر کفشدوزک و گربه سیاه وارد عمل بشن
_درسته استاد اما چه کسایی
+فردا خواهیم فهمید
درخانه مرینت
ههه ههه «صدای خنده»
_آخ مرینت تو واقعا کارت تو بازی های کامپیوتری عالیه
_پس چی فکر کردی مریجین فکر من کی هستم 😌 من مرینت دوپن چنگم
_ آخ باشه حالا جو گیر نشو
مرینت: تو هم توی قلقلک دادن من نظیر نداری
مری جین: بازم دلت میخواد
_نه نه غلط کردم.......
.
.
.
مرینت: به نظرت امسال چه اتفاق های جدیدی می افته
مریجین: نمی دونم ولی دعا کن با کلویی تو یع کلاس نیافتیم
_دعا هم کنیم فایده نداره شک نکن بازم تو یع کلاس می افتیم
(مرینت=👧🏻 «چون موهان این طوریه» مریجین =👩🏻)
👩🏻.. خدا صبرمون بده!!
👧🏻خب دیگه من برم یع تعداد از کارام مونده
👩🏻به سلامت برو بزار بخوابم
👧🏻 خوابالو ..
از زبان مریجین
ماری رفت ..... . دوباره بهطرح روی دستم خیره شدم 🌙چرا باید این طوری میشد
اون آتش سوزی چی بود
درخواب مری جین
آخ چه قدر خوش گذشت
مخصوصا بازی با کاترین اون دختر خاله شیطون
اما یهو چلسی که رفته بود از داخل ماشینشون یع چیزی بیاره با چهره پریشان به خانه برگشت و داد زد آتیش آتیش اتاق مرینت آتیش گرفته
مرینت خواسته بره بالا که جلوش رو گرفتم
همگی از خونه خارج شدیم چلسی فورا به آتش نشانی زنگ زد
اما یهو یه چیزی یادم اومد برق ده وات گرفتم
فقط یع کلمه گفتم ڪـــــــــاتـــــــــرین
همگی با شنیدن این کلمه مثل من شوکه شدن
خواستم برم تو که مامانم گفت
_نرو خطر ناکه الان آتش نشان ها میرسن
👩🏻مامان تا اونا برسن کار از کار گذشته
و سریع رفتم داخل
.
.
.
کاترین رو به هر سختی که بود پیدا کردم و بیرون آوردم
آتش نشان ها رسیدن به سرفه افتاده بودم
برام ماسک تنفسی گذاشتن
مرینت اومد سمتم و گفت 👧🏻کارت ابرقهرمانانه بود
همون موقع بود که دیدم صورتش زخمی شده
ماسک کنار گذاشتم و رفتم از آتش نشان ها چسب زخم گرفتم که یهو طرح روی دستم رو دیدم 🌙 عجیب بود
نذاشتم متوجه بشن
چسب رو روی صورت مرینت زدم
خدارو شکر چون زود متوجه شدیم اتفاق زیادی نیافتاد
رفتم گوشه ای و مشغول دیدن اون طرح شدم
بهش زل زدم که نور عجیبی توی چشمم خورد
پایان این پارت
پارت بعدی رو امروز میزارم
کامنت یادتون نره❤️🔥🐞🐾


برای جشنواره عید








منبع =کسایی که روبیکا دارن =🐾🐞

باتو بودن رویا بود 😊
من بهش رسیدم🙂
ولی چرا باید این زمان 😔
سختی های مختلف 🖤
جلومون بیاد 💫
جنگ جنگ 💥💥
ادامه مطلب
یه داستان جدید دارم 🦄
از لاله جان می خوام این موضوع رو تو موضوعات قرار بده
الـــــــــهـــــــــه زیبایی🌙🌞
پارت یک رو هم امشب میزارم
.: Weblog Themes By Pichak :.

