هاکماث : اه حالا چی کار کنم ؟

بعد یهو دوباره به خودش میگه ( چه هم صحبتی داره این ) این حس منفی چیه که من دارم حس می کنم ؟ عالیس هنوز ناراحته من باید یکاری بکنم ................

همینطور که داره با هم صحبتش حرف میزنه ناتالی میاد تو و میگه : شما با دو ت ا کوامی تبدیل شدید ؟ (اینو یادتون نبید ها ؟)

هاکماث : اره بعد یه ناتالی می پره وسط حرفش و قبل از اینکه هاکماث بگه چرا میگه : لایلا این جاست و منتظره تا با شما صحبت کنه

*تبدیل شدن هاکماث به گابریل*

لایلا اروم در رو باز می کنه و می ره پیش عمو گابریل

گابریل : سلام رفیق صمیمی من ( البته تو دلش میگه ها )

لایلا : سلام هاکماث ( ارباب شرارت )

گابریل : ولی ، ولی ( بدبخ مثه عالیس لکنت گرف منم لکنت تایپی گرفتم الان همه چیو اشتباخ می نویسم )

گابریل : * مثل ادم حرف زدن * تو از کجا میدونی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

لایلا : * چهرش نشون میداد داره میگه ما اینیم دیگه *

گابریل : خب حالا که راز های همو می دونیم ، بگو دیدار تورو در اینجا مدیون چه چیزی هستیم ؟ * ترجمه : چه غلطی می کنی اینجا و من چرا باید ریختتو ببینم 😂😂😂؟*

لایلا : من می خوام بشه خاله هاکماث

گابریل : و من چرا باید دیگه عمو هاکماث نباشم تا تو خاله هاکماث بشی ؟ ( میفمین که چی میگن ها )

لایلا : یادت رفته من چقد کمکت کردم ؟ ( من یکی که اصلا یادم نرفته )

گابی جون : می خوای با اون معجزه گر چی کار کنی ؟

لایلا : من یه ایده دارم ، من کمکت می کنم عالیس رو شرور کنی و تو به مدت 10 روز کامل معجزه گرتو میدی به من

گابی دل شکسته : خیلی خب ( منظورش همون لعنت بر جد و ابادته هست   )

*لایلا از دور دور بر می گرده خونشون *

گابریل راحته من می تونم به عقب برگردم ولی یه نقشه ی بهتر دارم ...............

*تو کلاس خانم بوستیه*

خانم بوستیه : کیم ، کاغذ پوستی تو پوشه ی بنفشه و کاغذ معمولی تو پوشه ی زرد کاغذ معمولی ( کوچک ) تو پوشه ی سفیده ، میشه بری برام بیاریشون ؟

کیم : امممم بله

خانم بوستیه : کاغذ پوستی تو کدوم پوشه هست ؟

کیم : تو زرده

خانم بوستیه : کاغذ معمولی تو کدوم پوشه هست ؟

کیم : تو سفید

خانم بوستیه : کاغذ معمولی ( کوچک ) تو کدوم پوشه هست ؟

کیم : تو بنفش

کیم : برم خانم ؟ ( برو دکتر حافظه عزیزم 🤣🤣)

خب اینجا کات می کنم چون پارت بعدی خیلی مهمه نمی خوام یه ذره شم تو این پارت لو بودم پس بابای خوشملا

 

 

 فرض کنید.........🤣🤣😂

 

 

اینم باز فرض کنید .........😂😂

 

 

 

  من وقتی ریاضی حل می کنم .......😂😂🤣🤣


برچسب‌ها: پارت, تایم, کوامی, داستان

تاريخ : پنجشنبه بیست و سوم مرداد ۱۳۹۹ | 8:56 | نویسنده : ⭐cat noir⭐ |