
مرینت
رفتم نشستم رو صندلی که مایا گفت
مایا_الان برمیگردم
ویولت_نظرت با یه رنگ مو چطوره
مری_اما من رنگ مومو دوست دارم
ویولت خب رنگ موقت یا اسپری میزنم چون با اب پاک میشه
مری_باشه
موهامو باز کرد اول شونه شون کرد بعد یه روپوش انداخت دورم با اسپری موهامو تماما سیاه کرد با گچ مو تهشونو و چتری هامو سفید کرد سشوارشون کشید و موهامو دم اسبی بالا بست چتری هامم انداخت تو چشام
ویولت_حالا هم یه ارایش خوشمل
اول کرم پودر بعد سایه چشم سیاه کشید و دورشو با سایه سفید زینت داد و رژ گونه صورتی با رژ همرنگشو به گونم و لبام زد یه خط چشم مدل دار کشید با ریمل بعدم ست براش رو اورد و شروع کرد به رنگامیزی صورتم کارش که تموم شد پارچه رو از رو اینه کشید نگاهم که به خودم افتاد یه شش هفت تا سکته زدم ...وای خدا این منم......دیگه خبرب ازون دختر بچه نبود ...حالا یه دختر اسپرت بود ...موهامو که دم اسبی بسته بود چشمام کشیده تر بدجنس تر شده بود ...
ویولت _چطوره ؟؟
مری_عالی شدممم.....ممنونم.
همون لحظه مایا با یه گالن سر رسید و با دیدن من کپ کرده گفت
مایا_یکی بیاد فک منو جمع کنه ....خدااا......لولو به هلو شده
ویولت_کامل رنگامیزیش کردم
مایا_خیلی ناناز شده .....خب ویولت اینو بگیر
گالن بیست لیتری رو داد دست ویولت
چمدون منم برداش داد دستمو گفت
مایا_دست خودتو میبوسه......بیارش
مری_برای چی؟
مایا_حرف نباشه
گیج منگ چمدونمو گرفتم و رفیتو حیات
مایا چمدونمو باز کرد و تمام لباسام رو ریخت وسط حیات
مری_چیکار میکنی؟
مایا_هیس
بعدم اون گالنو خالی کرد روش خیلی بوی بدی میداد فک کنم بنزین بود
اخرم کبریت زدو انداخت روش و لباسام همه خاکستر شدن
جیغ زدم
مری_چیکار میکنی؟......
مایا_حرف نباسه تو باید تغیر کنب......این لباسارو نن جون منم نمیپوشه ....الانم میریم خرید و لباسای جدید میخریم حالا هم گمشین بالا
رفتیم داخل اتاق و مایا ویولت شروع کردن به بزک دوزک کردن .......
مایا یه شلوار جین یخی با کتونی های ابی تیشرت سفید با کت لی موهاشم طبق معمول باز بود
ویولت یه دامن کوتاه چرم با یه نیم تنه قهوه ای چکمه های چرم قهوه ای موهاشم فر کرده بود
مایا _بریم
از خوابگاه بیرون رفتیم و ویولت واسه تاکسی دست تکون داد راننده تاکسی یه مرد مو نارنجی اخمو بود ....سوار که شدیم مایا رو به راننده گفت
مایا _برید مرکز خرید تورنتو ایتون سنتر
راننده اخو سری تکون داد و ماشین رو روشن کرد
چند دقیقه بعد رسیدیم
منم حسابی جو باکلاس بودن گرفتم دست کردم تو کیفم و و یه اسکناس بهش دادم و گفتم
مری_بقیش مال خودت
پیاده شدم که راننده گفت
_خانوم کجا این کمه
ویولت دست کرد تو کیفش و باقی پولشو داد مایا هم از خنده قرمز شده بود
به روبرون نگاه کردم مرکز خرید شیکی بود ویولت تا نگاهمو دید گفت
ویولت_«ایتون سنتر» (Eaton Centre)، بزرگترین مرکز خرید شرق کانادا محسوب میشه و پر بازدیدترین جاذبه گردشگری تورنتو هم به شمار میرود. هر هفته بیش از ۱ میلیون نفر از اینجا بازدید میکنند و در بین ۲۳۰ مغازهای که در فضای وسیع خود جای داده و خرید میکنن. بعد از یک روز خرید در بین برندهای بزرگ و مغازههای متعدد، میتونی برای صرف غذا به یکی از ۹ رستوران ایتون سنتر برب یا در فودکورت مشغول غذاهای فوری بشی
مایا_مخم پوکید ..بریم حالا .......
پایان
برچسبها: داستان, رمان عشق مخملی
.: Weblog Themes By Pichak :.
