آدرین میره دیدن مرینت و میگه که دوستش داره ولی مرینت میگه واسم فقط دوستی و آدرین با بغض
اونجارو ترک میکنه و ناگهان بانیکس بر میگرده و میگه لیدی باگ به نظرم درخواست آدرین رو باید قبول میکردی
ولی نگفت که اون کته
اما مرینت فهمید آدرین کته
اون نمیفمه چیکار کنه وقتی درخواست آدرین رو رد کرده
میره پیش آلیا و میگه که درخواست آدرین رو رد کرده
آلیا نمیدونه چه کاری باید انجام بده
مرینت در راه خونه لوکا رو میبینه و قضیه رو میگه
لوکا میگه خب برو بگو عاشقشی(😑)
مرینت میره سوپر تا کیک بخره
ولی به یه راهرو
بی انتها میرسه
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
این قسمتی از راهرو بود
مری میرم و خون رو زمین میبینه و ناگهان یک نفر اون رو میبره
و
آدرین
وای مرینت منو رد کرد
پلگ:ولم بزال پنیلمو بخولم (خب خلی نه)
آدرین:پلگ من میرم دستشویی بگوزم بیام(😂😂😂)
یک دقیقه بعد
لوکا به آدرین زنگ میزنه و میگه مرینت از رد کردنت پشیمون شده
و آنها میرن خونه مرینت و میبینن نیست
پارت تمام شد
سوال :به نظرتون کی مری رو دزدیده ؟
کجاست؟
آیا نجات پیدا میکنه؟

برچسبها: داستانBitter and sweet love, داستان, داستان های میراکلس
.: Weblog Themes By Pichak :.
