دکتر اومد و گفت : مرینت خانوم نباید زیاد فعالیت داشته باشد ، چون که بخیه اش باز میشود . نگران نباشید ، چند روز دیگه ایشون مرخص میشن 🙂🙂

یه نفس عمیق کشیدم ☺☺☺☺

🐯🐯 ۳ روز بعد 🐯🐯

از زبان مرینت 🖤💖

چشامو باز کردم 👀

یه درد عمیقی توی شکمم احساس کردم 😖😖

دیدم از پشت شیشه آدرینا داره نگام میکنه 😍😍

از پشت شیشه واسم دست تکون داد 😆😆

منم دقیقا همون کارو کردم 🙂🙂

یکهو پرستار اومد تو اتاقم 😶😶

گفت : عزیزم شما مرخصی 😊😊 فقط این دارو هایی که دکتر در دفترچه ات نوشته را باید بخوری تا بهتر بشه حالت 😇😇 زیاد هم حرص نخور و از ته دل داد نزن و ندو 😘😘

گفتم : باشه ممنون 😇😇

بعد زنگ زدم به مامانم 🎀🎀

مکالمه مرینت و مامانش 👇🏼👇🏼👇🏼👇🏼

مرینت : سلام مامان 

مامان مرینت : سلام عزیزم ، خوبی ؟؟؟ چه خبر ؟؟؟؟

مرینت : ممنون مامان سلامتی 😊😊 راستی میشه امشب پیش آدرینا باشم ؟؟؟؟ 

مامان مرینت : هر چی خودت میخوای عزیزم 🥰🥰

مرینت : پس من امشب خونه آدرینام ، خداحافظ

مامان مرینت : خداحافظ عزیزم 😘

بیب بیب بیب 

یه نفس عمیق کشیدم 😐😐

آدرینا اومد کمکم کرد بلند شم و با هم بریم خونشون 😊😊

...

رسیده بودیم خونه آدرینا ☺☺

آدرینا : بشین رو این مبل تا برم دارو هاتو بیارم تا بخوری 😇😇

من : ممنون آدرینا ، ممنون برای همه چی ⚘⚘

یکهو آدرین از پله ها اومد پایین 🕷😈💀👹👽👻🤖👾😾

ادرین : سلام

آدرینا : لایق جواب سلامِت نیستی 😏😏

بعدش آدرینا دارو هامو واسم اورد 🤒

بعد مشغول بحث با آدرین شد 😐😐

آدرینا : زر زر الکی نکن ، خودم دیدم چاقو رو در اوردی از تو کیفت و کردی تو شکمش 😡😡

آدرین : هه ... چقدرم که مهمه برات 

آدرینا : بله ، خیلی هم مهمه واسم 

آدرین اومد نشست رو مبل کنارم و با حرص کنترل رو برداشت و تلوزیون رو روشن کرد 🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️

آدرین زد شبکه اخبار که یکهو ... 

نادیا شاماک : ابر شرور جدید در پاریس 😱😱😱😱😱

حالا با این وضعم باید چیکار میکردم ، احتیاط  ؟؟؟؟؟

آدرینا چشاش کاملا باز شد 😲😲😲😲😲

اومد و در گوشم گفت : حالا میخوای چیکار کنی ؟؟؟

گفتم : نگران نباش از کت کمک میگیرم 

آدرین بدو  بدو رفت طبقه بالا 😐😐

گفتم : نگران نباش آدرینا 😘😘

Tikki spots on

از خونه زدم بیرون 😐

روی سقف یک خونه فرود اومدم 😐😐

یکهو کت نوار اومد پیشم 😐😐

کت نوار : سلام باگابو 🥰

گفتم : سلام کیتی 🙂 من امروز زیاد حالم خوب نیست 🥴 نمیدونم قراره چی بشه ☹☹

گفت : اشکالی نداره 🤗🤗 تو فقط آکوما بگیر بقیش با من 🙂🙂

گفتم : اما اینجو...

انگشتشو گذاشت رو لبام و گفت : سسسسسس 🤫🤫 امروز رو باید استراحت کنی ❤❤

یه لبخند زدم 🙂🙂

یه چشمک بهم زد و رفت 💝💝

🐥🐥 یه ربع بعد 🐥🐥

یکهو آکوما رو توی هوا دیدم 😄😄

زیر لبی گفتم : کارت عالی بود کیتی 😊😊

آکوما رو گرفتم و سفیدش کردم 😄😄

کت نوار هم اومد 😇😇

گفتم : کارت حرف نداشت 👌🏻👌🏻👌🏻

گفت : ممنونم باگابو 🥰🥰

گفتم : فعلا من میرم 

گفت : مراقب خودت باش مای لیدی ❤❤❤

#################################

اینم از پارت جدید 😘😘😘😘😘

حتما کامنت بدین 😇😇

باییییییییی 😋😋😋



تاريخ : دوشنبه بیست و سوم فروردین ۱۴۰۰ | 13:51 | نویسنده : ⫷♔𝐉𝐀𝐍𝐀𝐍ツ⫸ |