آدرین اومد جلوم وایساد 😨😨

گفتم : چته ؟؟؟؟

گفت : بابت دیروز متاسفم 😔😔😔

گفتم : عه ، واقعا متاسفی ؟؟؟؟😏😏

گفت : آره ، دیروز آدرینا انقدر سرم جیغ کشید ، که گوشم کر شد 😜😜😜

چشام باز تر شد ، گفتم : دیگه درباره بهترین دوستم اینجوری حرف نمیزنی 😡😡😡

گفت : حالا بی خیال ببخشید 😁😁❣❣

گفتم : نیشتو ببند 😏 تو دیگه حرفاتو دیروز زدی 😏😏 داره نوبت من میشه که حرفامو بزنم 😏😏

گفت : میتونی هم نبخشی ، دختره ی بی عقل 😎😎

بی اهمیت به حرف آخرش با دستام بردمش اونور ، و با سردی رفتم تو دبیرستان 😒😒😒😒

تا آدرینا رو دیدم لبخندی ناخودآگاه اومد رو لبم 😇😇

دویدم به طرف آدرینا 😜😜😜

گفتم : سلام 

گفت سلام خوبی ؟؟؟

گفتم آره ممنون 🥰🥰🥰

آدرینا یه لبخند خوشگلی زد 😄😄

یکهویی نگاهم افتاد به پشت سر آدرینا 😨😨😨😨

لایلا اومده بود ؟؟؟؟؟؟ 😫😫😫😫

به آدرینا گفتم : لایلا ، پشتت ... پشتت رو نگاه کن 🥺🥺🥺

نگاهی به پشت سرش انداخت ، کاملا قرمز شد  😡😡😡😡😡😡😡😡

گفت : الان میرم حسابشو میزارم کف دستش 🤬🤬🤬🤯🤯🤯🤯🤯

دستش رو گرفتم و گفتم : نع ، صبر کن ، کار خودمه .

آدرینا با تعجب بهم نگاه کرد .

دویدم طرف لایلا 😏

بهش گفتم : نمیخوای دوباره دروغ بگی ؟؟؟ 

لایلا یه لبخند بهم زد و گفت : سلام عزیزم ، خوبی ؟؟؟ عه وا چرا دروغ ، من که همیشه راست میگم 😁😁

گفتم : آره ارواح خاک عمت 😝😝😝

گفت : درست تر حرف بزنی ، زمین به آسمون نمیرسه عزیزم 

گفتم : تو لیاقت اخلاق خوب دیگران رو نداری .

اومد و در گوشم گفت : هه ، فکر کردی ، خب تو هم قرار نیست دیگه دوستی داشته باشی .

کاملا قرمز شدم 😡😡😡 و رفتم توی اتاق دخترا . 😐

بعدش رفتم دستشویی .

رفتم توی یکی از اتاق های دستشویی و درو قفل کردم 

تیکی اومد از کیفم بیرون ، بعد گفت : انقدر حرص نخور 🙂🙂🙂

با صدای نسبتا بلند گفتم : چراااااا ؟؟؟ چرا حرص نخورم ؟؟؟؟؟ اگه آدرینا رو ازم بگیره  چی ؟؟؟

اصلا نفهمیدم چی شد ، که یکهو همه چیز سیاه شد و صدای هاک ماث توی گوشم پیچید 😱😱😱😱😱😱

هاک ماث گفت : پرنسس جاستیس ، من هاک ماث هستم ، یکی تو رو اذیت کرده ؟؟؟ پس من بهت قدرتی میدم که عاجزش کنی ، که دیگه نتونه اذیتت کنه 😈😈😈😈😈 در عوض این هدیه گران بهای من توی بار جواهرات جادویی لیدی باگ و کت نوار و بهم بدی 👿👿👿

نمیدونم چی شد که از دهنم پرید : فرض کن الان معجزه گراشون دستته ، به زودی میگیریشون . 😈😈😈

و تبدیل به پرنسس جاستیس شدم  😈😈😈 ...

***************************************

پارت ۲ هم تموم شد 🥰🥰🥰

حتما کامنت بدین 🥰🥰😍

بای 🥰😍



تاريخ : جمعه بیستم فروردین ۱۴۰۰ | 14:10 | نویسنده : ⫷♔𝐉𝐀𝐍𝐀𝐍ツ⫸ |