از زبون مرینت💕

فردا صبح در مدرسه

 

فردا صبح توی مدرسه لایلا رو دیدم که از امریکا برگشته بود.

همه از جمله آلیا و نینو و آدرین هم از اومدنش خوشحال بودن😑

ولی من نه 😒

دروغگوی موذمار 😑

بهش محل ندادم و از کنارش گذشتم و رفتم داخل کلاس.

وقتی خانم بوسیه اومد گفت:

بچه ها لطفا یه لحظه توجه کنید. خانم لایلا راسی امروز صبح از امریکا برگشتن و خیلی خوشحالیم که اونو می بینیم😊 خب لایلا سفرت چطور بود؟

لایلا: خیلی خوب بود ولی از این ناراحت بودم که شما کنارم نبودید. 😔

بچه های کلاس: 🥰😊

من: 😐

فکر کرده کی هست😑 من که میدونم دروغ می کنه اصلا امریکا نرفته ولی خب مدرکی هم ندارم که ثابتش کنم اینجوری همه فکر میکنن از حسودی می گم 🥲

.............

بعد از تعطیل شدن مدرسه 

از زبون لایلا:

قیافه ی مرینت خیلی دیدنی بود داشت از حسودی می مرد 😂

خیلی دوست دارم اذیتش کنم😈( ادمین: مرض 😐)

اگه یه اکوما پیدا کنم خیلی راحت میشه

می تونم تبدیل بشم به ولپینا و یکمی کرم بریزم 😈

. یکم بعد . 

داشتم می رفتم خونه که یه اکوما دیدم 😍  (ادمین: شانسو برم😑😐)

به وقتی فکر کردم که مرینت منو جلوی همه ضایع کرده بود یا اون موقه که لیدی باگ منو جلوی ادرین خیت کرد...

عصبانی شدم و اکوما خودش اومد سمتم و رفت توی یکی از موبند هام

هاک ماث: سل...

من: سلام هاک ماث😈 یه کسی رو پیدا کردم که می تونه گوشواره های لیدی باگ و حلقه ی کت نوار رو برات بیاره

هاک ماث : کی؟

من: به موقش می فهمی. خودم کاری می کنم که عصبانی شه و بعد تو اکوماتیزش کن

هاک ماث: حالا چطور می خوای عصبانیش کنی؟

من: خیلی راحت. با دست گذاشتن روی نقطه ضعفش😈

 

تبدیل شدم به ولپینا 

از بالای خونه ها پریدم و توی خیابونا رو با دقت نگاه کردم تا مرینت رو پیدا کنم.

و بلاخره کنار پل دیدمش.

حالا وقتشه که یه توهم زیبا براش خلق کنم😈

از زبون مرینت💕

داشتم میرفتم خونه که کنار پل آدرین رو دیدم😍... کنار... کاگامی؟🤨

(نگاه کردن به کاگامی 🥺)

(نگاه کردن به آدرین 🥺)

 

از زبون لایلا:

من: من کارمو تموم کردم هاک ماث. حالا نوبت توعه

اکوما از موبندم در اومد و رفت سمت مرینت

 

 

 

پایان این پارت

اوفففف

خیلی طولانی دادما 

برای پارت بعدی ۵ کامنت 



تاريخ : جمعه سیزدهم فروردین ۱۴۰۰ | 0:38 | نویسنده : ⌠✦𝑲𝒊𝒎𝒊𝒌𝒐🐾⌡ |